panel ●●●●●


تلفظ آنلاینOxford 5000 vocabulary |B2|ACADEMIC vocabularySPEAKING vocabularyWRITING vocabulary

panel /ˈpænl/ noun [countable]

پنل؛ گروه (متخصصین)
پانل، ورقه، تابلوی برق، قاب تخته ای، قاب تزئینی، پرده شبکه مخابرات، پرده مخابرات، صفحه تقسیم برق، صفحه کلید، صفحه نمودار جعبه سویچها، تابلو، صفحه، هیات تشک، پالان، قاب سقف، قاب عکس، نقاشی روی تخته، نقوش حاشیه دار کتاب، اعضای هیات منصفه، فهرست هیات یا عده ای که برای انجام خدمتی آماده اند، قطعه مستطیلی شکل، قسمت جلوی پیشخوان اتومبیل و هواپیما و...، قاب گذاردن، حاشیه زدن، تخته کوبیدن، علوم مهندسی: تابلو، کامپیوتر: صفحه، الکترونیک: تابلو، معماری: نقاشی روی چوب، قانون فقه: صورت اسامی اشخاص، صورت اسامی افراد واجد شرایط برای عضویت هیات منصفه، روانشناسی: میز گرد، علوم هوایی: درپوش، علوم نظامی: جعبه کلید برق
ارسال ایمیل

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.
نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر
الکترونیک: صفحه، کامپیوتر: تخته کوبیدن، تابلو، علوم مهندسی: صورت اساسی افراد واجد شرایط برای عضویت هیات منصفه، صورت اسامی اشخاص، حقوق: پانل، صفحه، ورقه، درپوش، هواپیمایی: تابلوی برق، قاب تخته ای، قاب تزیینی، نقاشی روی چوی، معماری: پرده شبکه مخابرات، پرده مخابرات، صفحه تقسیم برق، صفحه کلید، صفحه نمودار جعبه سویچها، جعبه کلید برق، علوم نظامی: میزگرد، روانشناسی: تابلو، الکترونیک: تابلو، صفحه، هییت تشک، پالان، قطعه، قاب سقف، قاب عکس، نقاشی بروی تخته، نقوش حاشیه دارکتاب، (مج).اعضای هییت منصفه، فهرست هییت یاعده ای که برای انجام خدمتی اماده اند، هییت، قطعه مستطیلی شکل، قسمت جلوی پیشخوان اتومبیل و هواپیماوغیره، قاب گذاردن، حاشیه زدن بهصفحه، کامپیوتر: تخته کوبیدن، تابلو، علوم مهندسی: صورت اساسی افراد واجد شرایط برای عضویت هیات منصفه، صورت اسامی اشخاص، حقوق: پانل، صفحه، ورقه، درپوش، هواپیمایی: تابلوی برق، قاب تخته ای، قاب تزیینی، نقاشی روی چوی، معماری: پرده شبکه مخابرات، پرده مخابرات، صفحه تقسیم برق، صفحه کلید، صفحه نمودار جعبه سویچها، جعبه کلید برق، علوم نظامی: میزگرد، روانشناسی: تابلو، الکترونیک: تابلو، صفحه، هییت تشک، پالان، قطعه، قاب سقف، قاب عکس، نقاشی بروی تخته، نقوش حاشیه دارکتاب، (مج).اعضای هییت منصفه، فهرست هییت یاعده ای که برای انجام خدمتی اماده اند، هییت، قطعه مستطیلی شکل، قسمت جلوی پیشخوان اتومبیل و هواپیماوغیره، قاب گذاردن، حاشیه زدن بهصفحه، کامپیوتر: تخته کوبیدن، تابلو، علوم مهندسی: صورت اساسی افراد واجد شرایط برای عضویت هیات منصفه، صورت اسامی اشخاص، حقوق: پانل، صفحه، ورقه، درپوش، هواپیمایی: تابلوی برق، قاب تخته ای، قاب تزیینی، نقاشی روی چوی، معماری: پرده شبکه مخابرات، پرده مخابرات، صفحه تقسیم برق، صفحه کلید، صفحه نمودار جعبه سویچها، جعبه کلید برق، علوم نظامی: میزگرد، روانشناسی: تابلو، الکترونیک: تابلو، صفحه، هییت تشک، پالان، قطعه، قاب سقف، قاب عکس، نقاشی بروی تخته، نقوش حاشیه دارکتاب، (مج).اعضای هییت منصفه، فهرست هییت یاعده ای که برای انجام خدمتی اماده اند، هییت، قطعه مستطیلی شکل، قسمت جلوی پیشخوان اتومبیل و هواپیماوغیره، قاب گذاردن، حاشیه زدن بهکامپیوتر: صفحه، پانل

[TahlilGaran] Persian Dictionary

panel S1 W2 AC /ˈpænl/ noun [countable]
[Date: 1300-1400; Language: Old French; Origin: 'piece of cloth, piece', from Latin pannus; pane]

1. GROUP OF PEOPLE [also + plural verb British English]
a) a group of people with skills or specialist knowledge who have been chosen to give advice or opinions on a particular subject
panel of
A panel of experts has looked at the proposal.
on a panel
There will be at least three senior doctors on the panel.
b) a group of well-known people who answer questions on a radio or television programme ⇒ panellist
on a panel
We have two senior politicians on our panel tonight.
c) American English a group of people who are chosen to listen to a case in a court of law and to decide the result Synonym : jury:
The panel spent 14 hours going over the evidence.

2. PIECE OF SOMETHING
a) a flat piece of wood, glass etc with straight sides, which forms part of a door, wall, fence etc:
a stained glass panel
There were a few panels missing from the fence.
b) a piece of metal that forms part of the outer structure of a vehicle:
One of the door panels was badly damaged and had to be replaced.
c) a piece of material that forms part of a piece of clothing:
a skirt made in six panels

3. instrument/control panel a board in a car, plane, boat etc that has the controls on it

4. PICTURE a thin board with a picture painted on it
solar panel

[TahlilGaran] Dictionary of Contemporary English

panel
noun
I. group of people
ADJ. distinguished a distinguished panel of academics
independent | international | advisory, interview, interviewing, judging, review, selection
VERB + PANEL convene, select, set up | chair
PANEL + VERB be drawn from sb/sth a panel of scientists drawn from universities
PANEL + NOUN member | interview | discussion | game The comedian will chair a new TV panel game.
PREP. on a/the ~ The head of department serves on the advisory panel.
~ on an independent panel on takeovers and mergers
PHRASES a member of a panel, a panel of experts/judges The winners were chosen by a panel of judges.

[TahlilGaran] Collocations Dictionary

panel
II. part of a door, wall, etc.
ADJ. ceiling, door, wall | sliding
VERB + PANEL fit, insert, put in | remove, take out

[TahlilGaran] Collocations Dictionary

panel
III. section of vehicle body
ADJ. front, rear | nearside, offside | body My rear nearside body panel needed replacing after the accident.
VERB + PANEL beat
PANEL + NOUN beater, beating He works as a panel beater in a local garage.

[TahlilGaran] Collocations Dictionary

panel
IV. surface containing controls
ADJ. control, display, instrument
PREP. on a/the ~ A red light flashed on the control panel.

[TahlilGaran] Collocations Dictionary


TahlilGaran Online Dictionary ver 18.0
All rights reserved, Copyright © Alireza Motamed.

TahlilGaran : دیکشنری آنلاین تحلیلگران ( معنی panel ) | علیرضا معتمد , دیکشنری تحلیلگران , وب اپلیکیشن , تحلیلگران , دیکشنری , آنلاین , آیفون , IOS , آموزش مجازی 4.4 : 2113
4.4دیکشنری آنلاین تحلیلگران ( معنی panel )
دیکشنری تحلیلگران (وب اپلیکیشن، ویژه کاربران آیفون، IOS) | دیکشنری آنلاین تحلیلگران ( معنی panel ) | موسس و مدیر مسئول :