دیکشنری آنلاین تحلیلگران ( معنی فارسی sallow )

sallow

sal‧low /ˈsæləʊ $ -loʊ/ adjective

درخت بید، رنگ خاکستری مایل به زرد وسبز، زرد رنگ (مثل مریض)، زردرنگ کردن

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر

Advanced Persian Dictionary

زیست شناسی: بلع غذا، فرو دادن غذا

[TahlilGaran] Persian Dictionary ▲

Synonyms & Related Words

sallow
[adjective]
Synonyms: wan, anaemic, pale, pallid, pasty, sickly, unhealthy, yellowish

[TahlilGaran] English Synonym Dictionary ▲

English Dictionary

sal‧low /ˈsæləʊ $ -loʊ/ adjective
[Language: Old English; Origin: salu]
sallow skin looks slightly yellow and unhealthy
sallow face/skin/complexion

a woman with dark hair and a sallow complexion
—sallowness noun [uncountable]

[TahlilGaran] Dictionary of Contemporary English ▲