crumbly


تلفظ آنلاین

crumbly /ˈkrʌmbli/ adjective

خردشونده، ترد
ارسال ایمیل

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.
نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر
crumbly
[adjective]
Synonyms: short, brittle, crisp, crump, crunchy, friable
Related Words: rubbery

[TahlilGaran] English Synonym Dictionary

crumbly /ˈkrʌmbli/ adjective
something that is crumbly breaks easily into small pieces:
a nice crumbly cheese
the garden’s crumbly black soil

[TahlilGaran] Dictionary of Contemporary English


TahlilGaran Online Dictionary ver 18.0
All rights reserved, Copyright © Alireza Motamed.

TahlilGaran : دیکشنری آنلاین تحلیلگران ( معنی crumbly ) | علیرضا معتمد , دیکشنری تحلیلگران , وب اپلیکیشن , تحلیلگران , دیکشنری , آنلاین , آیفون , IOS , آموزش مجازی 4.36 : 2148
4.36دیکشنری آنلاین تحلیلگران ( معنی crumbly )
دیکشنری تحلیلگران (وب اپلیکیشن، ویژه کاربران آیفون، IOS) | دیکشنری آنلاین تحلیلگران ( معنی crumbly ) | موسس و مدیر مسئول :