دیکشنری آنلاین تحلیلگران ( معنی فارسی gradient )

gradient

gra‧di‧ent /ˈɡreɪdiənt/ noun [countable]

گرادیان، شیبدار، نشیب، میزان شیب، درصد شیب، خیز، سطح شیب دار، در خور راه رفتن، شیب دار، سالک، افت حرارت، مدرج، متحرک، علوم مهندسی: افت، عمران: شیب، معماری: زینه، شیمی: شیب، روانشناسی: شیب، زیست شناسی: گرادیان، ورزش: شیب، علوم نظامی: میزان تغییر درجه حرارت یا فشار هوا

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر

Advanced Persian Dictionary

مهندسی صنایع: شیبکامپیوتر: شیبکامپیوتر: شیب رنگ

[TahlilGaran] Persian Dictionary ▲

Synonyms & Related Words

gradient
[noun]
Synonyms: slope, bank, declivity, grade, hill, incline, rise

[TahlilGaran] English Synonym Dictionary ▲

English Dictionary

gra‧di‧ent /ˈɡreɪdiənt/ noun [countable]
a slope or a degree of slope, especially in a road or railway Synonym : grade American English:

a steep gradient

[TahlilGaran] Dictionary of Contemporary English ▲

Collocations

gradient
noun
ADJ. steep | gentle, slight | downhill, uphill
VERB + GRADIENT have The road has a fairly steep gradient.
PREP. on a ~ The football pitch was on a slight gradient.

[TahlilGaran] Collocations Dictionary ▲