دیکشنری آنلاین تحلیلگران ( معنی فارسی illuminating )

illuminating

il‧lu‧mi‧nat‧ing /ɪˈluːməneɪtɪŋ, ɪˈluːmɪneɪtɪŋ, ɪˈljuː- $ ɪˈluː-/ adjective

روشن کردن، چراغانی کردن

درخشان ساختن، زرنما کردن، موضوعی را روشن کردن، روشن (شده)، منور، روشن فکر، علوم مهندسی: پرتو افکندن، کامپیوتر: روشن ساختن، علوم نظامی: منور کردن

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر

Synonyms & Related Words

illuminating
[adjective]
Synonyms: informative, enlightening, explanatory, helpful, instructive, revealing

[TahlilGaran] English Synonym Dictionary ▲

English Dictionary

il‧lu‧mi‧nat‧ing /ɪˈluːməneɪtɪŋ, ɪˈluːmɪneɪtɪŋ, ɪˈljuː- $ ɪˈluː-/ adjective
making things much clearer and easier to understand:

a very illuminating book

[TahlilGaran] Dictionary of Contemporary English ▲

Collocations

illuminating
adj.
VERBS be, prove | find sth
ADV. extremely, highly, most, very I found his talk most illuminating.
not particularly | quite

[TahlilGaran] Collocations Dictionary ▲