دیکشنری آنلاین تحلیلگران ( معنی فارسی mottle )

mottle

mottle noun & adjective. ['mɒt(ǝ)l]
mottle verb trans. ['mɒt(ǝ)l]

خالدار، لکه لکه، ابری، رگه رگه، با خال های رنگارنگ نشان گذاردن، لکه دار کردن

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر

Synonyms & Related Words

mottle
[verb]
Synonyms: splotch, blotch, splodge

[TahlilGaran] English Synonym Dictionary ▲

English Dictionary

mottle ^[1]
mottle ^[2]
mottle ^[3]

mot·tle (mŏt

l)
tr.v. mot·tled, mot·tling, mot·tles
To mark with spots or blotches of different shades or colors.
n.
► A spot or blotch of color.
► A variegated pattern, as on marble.

[TahlilGaran] American Dictionary ▲

mottle
[Probably back-formation from motley.]

[TahlilGaran] American Dictionary ▲

mottle
mottler n.

[TahlilGaran] American Dictionary ▲