دیکشنری آنلاین تحلیلگران ( معنی فارسی overkill )

overkill

o‧ver‧kill /ˈəʊvəkɪl $ ˈoʊvər-/ noun [uncountable]

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر

● معنی فارسی واژه overkill در پایگاه اطلاعات موجود نیست. جستجو در اینترنت

Synonyms & Related Words

overkill
[noun]
Synonyms: excess, overabundance, overflow, overmuch, overplus, plethora, superfluity, surfeit, surplus, surplusage

[TahlilGaran] English Synonym Dictionary ▲

English Dictionary

o‧ver‧kill /ˈəʊvəkɪl $ ˈoʊvər-/ noun [uncountable]
[Word Family: noun: kill, overkill, killer, killing; verb: kill; adjective: killer]
more of something than is necessary or desirable:

More television coverage of the election would be overkill.

[TahlilGaran] Dictionary of Contemporary English ▲