دیکشنری آنلاین تحلیلگران ( معنی فارسی petitioner )

petitioner

pe‧ti‧tion‧er /pəˈtɪʃənə, pɪˈtɪʃənə $ -ər/ noun [countable]

خواهان، دادخواه عرضحال، دادخواست دهنده، شاکی، متظلم، قانون فقه: دادخواست

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر

Synonyms & Related Words

petitioner
[noun]
Synonyms: suppliant, asker, beggar, prayer, suitor, supplicant, supplicator

[TahlilGaran] English Synonym Dictionary ▲

English Dictionary

pe‧ti‧tion‧er /pəˈtɪʃənə, pɪˈtɪʃənə $ -ər/ noun [countable]

1. someone who writes or signs a petition

2. law someone who asks for a legal case to be considered in a court of law

[TahlilGaran] Dictionary of Contemporary English ▲