pressed


تلفظ آنلاین

pressed /prest/ adjective

press :
فشار دادن (دکمه، سوئیچ و ...)
فشار دادن، له کردن، عصاره گرفتن، فشار آوردن، تاکتیک دفاعی فشرده، قاب راکت تنیس، فشار روی دفاع، عامل موثر (در نظریه موری)، ماشین چاپ، مطبوعات، جراید، وارد آوردن، فشردن، زور دادن، ازدحام کردن، دستگاه پرس، چاپ، ماشین فشار، علوم مهندسی: منگنه، کامپیوتر: فشار دادن، عمران: دستگاه فشار، قانون فقه: مطبوعات، روانشناسی: عامل موثر، ورزش: بالا زدن وزنه از روی سینه به بالای سر
ارسال ایمیل

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.
نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر
pressed /prest/ adjective
[Word Family: adjective: pressed, pressing, pressurized, pressured; verb: press, pressure, pressurize; noun: press, pressure, pressing]
be pressed for time/money etc to not have enough time, money etc

[TahlilGaran] Dictionary of Contemporary English


TahlilGaran Online Dictionary ver 18.0
All rights reserved, Copyright © Alireza Motamed.

TahlilGaran : دیکشنری آنلاین تحلیلگران ( معنی pressed ) | علیرضا معتمد , دیکشنری تحلیلگران , وب اپلیکیشن , تحلیلگران , دیکشنری , آنلاین , آیفون , IOS , آموزش مجازی 4.46 : 2140
4.46دیکشنری آنلاین تحلیلگران ( معنی pressed )
دیکشنری تحلیلگران (وب اپلیکیشن، ویژه کاربران آیفون، IOS) | دیکشنری آنلاین تحلیلگران ( معنی pressed ) | موسس و مدیر مسئول :