residual


تلفظ آنلاین

residual /rɪˈzɪdʒuəl/ adjective [only before noun]

ته نشستی، مازاد، رسوبی، رسوب، پس مانده، ته نشین، باقیمانده، عمران: باقیمانده، معماری: مانده، شیمی: ته مانده، روانشناسی: مانده، بازرگانی: پسماند، علوم نظامی: مربوط به ریزش اتمی
ارسال ایمیل

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.
نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر
residual
[adjective]
Synonyms: remaining, leftover, unconsumed, unused, vestigial

[TahlilGaran] English Synonym Dictionary

residual /rɪˈzɪdʒuəl/ adjective [only before noun]
formal remaining after a process, event etc is finished:
the residual effects of drug treatment
residual income (=the money left from what you earn after you have paid your taxes)

[TahlilGaran] Dictionary of Contemporary English


TahlilGaran Online Dictionary ver 18.0
All rights reserved, Copyright © Alireza Motamed.

TahlilGaran : دیکشنری آنلاین تحلیلگران ( معنی residual ) | علیرضا معتمد , دیکشنری تحلیلگران , وب اپلیکیشن , تحلیلگران , دیکشنری , آنلاین , آیفون , IOS , آموزش مجازی 4.78 : 2144
4.78دیکشنری آنلاین تحلیلگران ( معنی residual )
دیکشنری تحلیلگران (وب اپلیکیشن، ویژه کاربران آیفون، IOS) | دیکشنری آنلاین تحلیلگران ( معنی residual ) | موسس و مدیر مسئول :