stacked


تلفظ آنلاین

stacked /stækt/ adjective

stack :
قرار دادن یک بازیگر یا بیشتر پشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف (فوتبال امریکایی)، توده اجر، دودکش ناو، چاتمه کردن تفنگ، جمع اوری و منظم کردن وسایل، خرمن، دودکش، دسته، بسته، مقدار زیاد، قفسه کتابخانه، توده کردن، کومه کردن، انباشتن، پشته کردن، علوم مهندسی: انباشته، کامپیوتر: پشته کردن، معماری: ناودان، ورزش: قرار دادن یک بازیگر یا بیشتر پشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف، علوم هوایی: لوله اگزوز، علوم نظامی: ردیف کردن وسایل و تجهیزات
ارسال ایمیل

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.
نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر
stacked
[adjective]
Synonyms: curvaceous, built, curvesome, curvilinear, curvy, Junoesque, rounded, well-developed, buxom, bosomy, busty, chesty, full-bosomed

[TahlilGaran] English Synonym Dictionary

stacked /stækt/ adjective not polite
used to describe a woman with large breasts

[TahlilGaran] Dictionary of Contemporary English


TahlilGaran Online Dictionary ver 18.0
All rights reserved, Copyright © Alireza Motamed.

TahlilGaran : دیکشنری آنلاین تحلیلگران ( معنی stacked ) | علیرضا معتمد , دیکشنری تحلیلگران , وب اپلیکیشن , تحلیلگران , دیکشنری , آنلاین , آیفون , IOS , آموزش مجازی 4.48 : 2143
4.48دیکشنری آنلاین تحلیلگران ( معنی stacked )
دیکشنری تحلیلگران (وب اپلیکیشن، ویژه کاربران آیفون، IOS) | دیکشنری آنلاین تحلیلگران ( معنی stacked ) | موسس و مدیر مسئول :