دیکشنری آنلاین تحلیلگران ( معنی فارسی timer )

timer

tim‧er /ˈtaɪmə $ -ər/ noun [countable]

زمان سنج، وقت نگهدار هر راننده، کسی که وقت را نگه می دارد، ساعت، علوم مهندسی: تایمر، کامپیوتر: زمان بند، الکترونیک: همزمانساز، شیمی: زمان گیر، روانشناسی: زمان سنج، ورزش: وقت نگهدار

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر

Advanced Persian Dictionary

الکترونیک: زمان بند، کامپیوتر: زمان گیر، شیمی: زمان سنج، تایمر، علوم مهندسی: وقت نگهدار هر راننده، وقت نگهدار، ورزشی: زمان سنج، روانشناسی: همزمانساز، الکترونیک: کسی که وقت را نگه می دارد، ساعتزمان بند، کامپیوتر: زمان گیر، شیمی: زمان سنج، تایمر، علوم مهندسی: وقت نگهدار هر راننده، وقت نگهدار، ورزشی: زمان سنج، روانشناسی: همزمانساز، الکترونیک: کسی که وقت را نگه می دارد، ساعتکامپیوتر: ساعت

[TahlilGaran] Persian Dictionary ▲

English Dictionary

tim‧er /ˈtaɪmə $ -ər/ noun [countable]
[Word Family: noun: time, overtime, timer, timing, timelessness; adjective: timeless, timely ≠ untimely; verb: time; adverb: timelessly]

1. an instrument that you use to measure time, when you are doing something such as cooking:

Set the timer on the cooker for three minutes. ⇒ egg-timer

2. part-timer/full-timer someone who works part or all of a normal working week

[TahlilGaran] Dictionary of Contemporary English ▲