دیکشنری آنلاین تحلیلگران ( معنی فارسی turnkey )

turnkey

turn‧key /ˈtɜːnkiː $ ˈtɜːrn-/ adjective [only before noun]

سیستم کامپیوتر اماده برای یک منظور خاص اصلی، جامع، زندانبان، کلید دار زندان، دستگاه انحراف سنج زاویه، کامپیوتر: مهم

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

Advanced Persian Dictionary

الکترونیک: سیستم کامپیوتر اماده برای یک منظور خاص اصلی، جامع، مهم، کامپیوتر: زندانبان، کلید دار زندان، دستگاه انحراف سنج زاویه

[TahlilGaran] Persian Dictionary ▲

English Dictionary

turn‧key /ˈtɜːnkiː $ ˈtɜːrn-/ adjective [only before noun]
ready to be used immediately:

the development and sale of turnkey systems for telecommunications customers

[TahlilGaran] Dictionary of Contemporary English ▲