دیکشنری آنلاین تحلیلگران ( معنی فارسی brachygraphy )

brachygraphy

brachygraphy noun. [brǝ'kɪgrǝfi] obsolete exc. Hist.

تند نویسی، مختصر نویسی

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر

به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.

See more results:

» brachygraphy
» brachylogy
» bracing
» bracing system
» bracken

English Dictionary

brachygraphy noun. [brǝ'kɪgrǝfi] obsolete exc. Hist. L16.
[French brachygraphie: see BRACHY-, -GRAPHY.]
= STENOGRAPHY.

[TahlilGaran] English Dictionary ▲