صنایع: بازخور، فیدبک
مهندسی: پس خورد، بازخورد،
کامپیوتر: بازخور،
زیست شناسی: پسخورد،
تربیت بدنی: تزویج معکوس، بس خوراند، فیدبک،
مهندسی: پس خورانه، گشتی،
هواپیمایی: پس خوران، بازده، پس دهی ،فیدبک انعکاس انرژی از مداری به مدار دیگر،
نظامی: پسخوراند،
فیدبک، : روانشناسی: واخوراند،
مهندسی: بازخور، بازیافت،
اقتصاد: باز خوردپس خورد، بازخورد،
کامپیوتر: بازخور،
زیست شناسی: پسخورد،
تربیت بدنی: تزویج معکوس، بس خوراند، فیدبک،
مهندسی: پس خورانه، گشتی،
هواپیمایی: پس خوران، بازده، پس دهی ،فیدبک انعکاس انرژی از مداری به مدار دیگر،
نظامی: پسخوراند،
فیدبک، : روانشناسی: واخوراند،
مهندسی: بازخور، بازیافت،
اقتصاد: باز خورد
کامپیوتر: اثر برگشتی- بازخورد
پزشکی: پسخوراند، پسخورد
زیست شناسی: فیدبک، باز خورد
[TahlilGaran] Persian Dictionary ▲
feed back phrasal verb (
see also feed)
to give advice or criticism to someone about something they have done
feed back on
We’re just waiting for the manager to feed back on it.feed something ↔ back (to somebody)
I am grateful to all those who fed back their comments.
They feed back to the government the reactions of the people affected. [TahlilGaran] Dictionary of Contemporary English ▲