دیکشنری آنلاین تحلیلگران ( معنی فارسی iridal )

iridal

iridal adjective. ['ʌɪrɪd(ǝ)l]

(کالبد شناسی). عنبیه چشم، (گیاه شناسی). گیاهی از جنس سوسن یا زنبق

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر

به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.

See more results:

» iridal
» iridectomy
» irides
» irides florentina
» iridescence

English Dictionary

iridal adjective. ['ʌɪrɪd(ǝ)l] M19.
[from Latin irid-, IRIS + -AL¹.]
1. Of or pertaining to the rainbow. rare. M19.

2. Anatomy & Medicine. Of or pertaining to the iris of the eye; = IRIDIC adjective². M19.

[TahlilGaran] English Dictionary ▲