دیکشنری آنلاین تحلیلگران ( معنی فارسی monitorial )

monitorial

تلفظ آنلاین

monitorial adjective. [mɒnɪ'tɔ:rɪǝl]

وابسته به (وظیفه) مبصر، اخطار آمیز، اندرزآمیز

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر

به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.

See more results:

» monitorial
» monitoring
» monitorship
» monitory
» monitress

Synonyms & Related Words

monitorial
[adjective]
Synonyms: monitory, admonishing, admonitory, cautionary, cautioning, warning

[TahlilGaran] English Synonym Dictionary ▲

English Dictionary

monitorial adjective. [mɒnɪ'tɔ:rɪǝl] E18.
[French, or from Latin monitorius MONITORY + -AL¹.]
1. = MONITORY adjective. E18.

2. Of, pertaining to, or performed by a monitor or monitors. E19.

[TahlilGaran] English Dictionary ▲