دیکشنری آنلاین تحلیلگران ( معنی فارسی orphreyed )

orphreyed

orphreyed adjective. ['ɔ:frɪd] Also orfrayed.

سجاف زردوزی که بجامه روحانیون می گذارند، زردوزی، گلابتون

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر

به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.

See more results:

» orphreyed
» orpiment
» orpin
» orpine
» orr

English Dictionary

orphreyed adjective. ['ɔ:frɪd] Also orfrayed. LME.
[from ORPHREY + -ED².]
Embroidered with gold; bordered with an orphrey.

[TahlilGaran] English Dictionary ▲