دیکشنری آنلاین تحلیلگران ( معنی فارسی placentation )

placentation

تلفظ آنلاین

placentation noun. [plas(ǝ)n'teɪʃ(ǝ)n]

پیوستگی جفت جنین بدیوار زهدان، تشکیل جفت

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر

به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.

See more results:

» placentation
» placentome
» placer
» placet
» placid

English Dictionary

placentation noun. [plas(ǝ)n'teɪʃ(ǝ)n] M18.
[from PLACENTA + -ATION.]
1. Botany. The disposition or arrangement of the placenta or placentae in the ovary. M18.

2. Zoology. The formation and arrangement of the placenta in the uterus. L19.

[TahlilGaran] English Dictionary ▲