خودآموز امریکن انگلیش فایل - سطح 2 (خلاصه درسها)درس یازدهم:
Ask the teacher
کاربرد used to :
used to به معنی (عادت داشتن به ...) جهت بیان عادت به انجام کاری در زمان گذشته بکار می رود. (که در زمان حال ترک شده باشد) مثال:
I used to drink too much coffee.
در گذشته عادت به نوشیدن مقدار زیادی قهوه داشتم
از آنجائیکه used to بیانگر زمان گذشته است، با استفاده از فعل کمکی did می توان جملات را سوالی و منفی نمود. مثال:
I didn’t use to eat coffee.
در گذشته عادت به نوشیدن قهوه نداشتم
Did he use to avoid sweet?
آیا او عادت به پرهیز از شیرینی داشت
No, he didn’t.
خیر
توجه: می توان از would مشابه used to جهت بیان انجام کاری که در زمان گذشته بصورت مداوم انجام می شده، نیز استفاده نمود. مثال:
Whenever Richard was angry, he would walk out of the room.
She would cycle to school.
توجه: می توان از زمان گذشته ساده نیز جهت بیان انجام کاری که در زمان گذشته بصورت مداوم انجام می شده، مشابه used to استفاده نمود. مثال:
She walked 5kms every day.
We lived in Italy.
کاربرد must, might, can’t در نتیجه گیری و قیاس :
must به مفهوم نتیجه گیری در جملات انگلیسی، هنگامی که از نتیجه فعل مطمئن باشیم، بکار می رود. مثال:
He must be very rich if he’s got a Rolls-Royce.
might زمانیکه از نظر گوینده نتیجه محتمل است، بکار برده می شود. مثال :
The shutters are closed. She might be asleep.
can’t زمانیکه از نظر گوینده نتیجه غیر محتمل و بعید باشد، بکار برده می شود. مثال:
They can’t be poor if they live in the most expensive part of town.
توجه: در مفهوم نتیجه گیری و قیاس، can’t منفی must می باشد. مثال:
It must be difficult to live without electricity.
It can’t be easy to live without electricity.
کاربرد too, so, either, neigher, nor
از so و too جهت جلوگیری از تکرار جملات پایه مثبت به معنی (همینطور) به صورت زیر استفاده می شود:
too + فعل کمکی + فاعل : جمله پایه مثبت
فاعل + فعل کمکی + so : جمله پایه مثبت
مثال:
I am allergic to cats.
► I am too.
I hate mushrooms.
► So do I.
از either و neither و nor جهت جلوگیری از تکرار جملات پایه منفی به معنی (همینطور) به صورت زیر استفاده می گردد:
either + فعل کمکی منفی + فاعل : جمله پایه منفی
فاعل + فعل کمکی + nor/neither : جمله پایه منفی
مثال:
I am not an animal lover.
► I’m not either.
I don't live in London.
► Neither(/Nor) do I.