دیکشنری آنلاین تحلیلگران ( معنی فارسی determinant )

determinant

de‧ter‧mi‧nant /dɪˈtɜːmɪnənt $ -ɜːr-/ noun [countable]

دترمینان (در ریاضیات)، دترمینان، تعیین کننده، تصمیم گیرنده، عاجز، جازم، روانشناسی: دترمینان، بازرگانی: عامل تعیین کننده

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر

Synonyms & Related Words

determinant
[noun]
Synonyms: cause, antecedent, occasion, reason

Related Words: factor, authority, influence, weight

[TahlilGaran] English Synonym Dictionary ▲

English Dictionary

de‧ter‧mi‧nant /dɪˈtɜːmɪnənt $ -ɜːr-/ noun [countable]
formal something that strongly influences what you do or how you behave
determinant of

Social class is a major determinant of consumer spending patterns.

[TahlilGaran] Dictionary of Contemporary English ▲