electronics
Oxford 5000 vocabulary |B2|e‧lec‧tron‧ics /ɪˌlekˈtrɒnɪks, ˌelɪk- $ -ˈtrɑː-/ noun
الکترونیک
لوازم الکترونیکی، شاخه ای از علم فیزیک که درباره صدور و حرکت و تاثیرات الکترون درخلا و گازها و همچنین استفاده از دستگاههای الکترونیک بحث میکند، علوم مهندسی: علم الکترونیک، الکترونشناسی، کامپیوتر: الکترونیک، الکترونیک: الکترونیک
▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼
Advanced Persian Dictionaryالکترونیک: الکترونیک،
کامپیوتر: الکترونیک، علم الکترونیک الکترونشناسی،
علوم مهندسی: الکترونیک،
الکترونیک: الکترونیک، شاخه ای از علم فیزیک که درباره صدور وحرکت و تاثیرات الکترون درخلا و گازهاو همچنین استفاده از دستگاههای الکترونی بحث میکندالکترونیک،
کامپیوتر: الکترونیک، علم الکترونیک الکترونشناسی،
علوم مهندسی: الکترونیک،
الکترونیک: الکترونیک، شاخه ای از علم فیزیک که درباره صدور وحرکت و تاثیرات الکترون درخلا و گازهاو همچنین استفاده از دستگاههای الکترونی بحث میکند
[TahlilGaran] Persian Dictionary ▲
English Dictionarye‧lec‧tron‧ics /ɪˌlekˈtrɒnɪks, ˌelɪk- $ -ˈtrɑː-/
noun [
Word Family: noun:
electronics;
adverb:
electronically;
adjective:
electronic]
1. [uncountable] the study or industry of making equipment, such as computers and televisions, that work electronically
electronics company/industry/firm etc
an electronics engineer2. [plural] electronic equipment:
the market for consumer electronics [TahlilGaran] Dictionary of Contemporary English ▲
Collocationselectronics noun ADJ. high-tech, state-of-the-art | consumer, defence, medical VERB + ELECTRONICS work in About 45,000 people worked in electronics in Scotland. ELECTRONICS + NOUN company, firm, giant, group Their firm merged with a Japanese electronics giant.
industry, manufacturer | market, sector | product | engineer, specialist ⇒ Note at
SUBJECT (for more verbs and nouns)
[TahlilGaran] Collocations Dictionary ▲