دیکشنری آنلاین تحلیلگران ( معنی فارسی gibberish )

gibberish

gib‧ber‧ish /ˈdʒɪbərɪʃ/ noun [uncountable]

حرف شکسته و نامفهوم، نامفهوم، قلمبه سولمبه، کامپیوتر: اصطلاحی که برای بیان لازم نبودن داده بکار می رود

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر

Advanced Persian Dictionary

الکترونیک: اصطلاحی که برای بیان لازم نبودن داده بکار می رود، کامپیوتر: حرف شکسته و نامفهوم، نامفهوم، قلمبه سولمبه

[TahlilGaran] Persian Dictionary ▲

Synonyms & Related Words

gibberish
[noun]
Synonyms: nonsense, babble, drivel, gobbledegook (informal), mumbo jumbo, twaddle

Related Words: blather, bunkum, claptrap, twaddle, blabber, gabble, palaver, prattle, magic, sorcery, thaumaturgy

[TahlilGaran] English Synonym Dictionary ▲

English Dictionary

gib‧ber‧ish /ˈdʒɪbərɪʃ/ noun [uncountable]
[Date: 1500-1600; Origin: Probably from gibber]
something you write or say that has no meaning, or is very difficult to understand Synonym : nonsense:

You’re talking gibberish!

[TahlilGaran] Dictionary of Contemporary English ▲