دیکشنری آنلاین تحلیلگران ( معنی فارسی transmitter )

transmitter

trans‧mit‧ter /trænzˈmɪtə $ trænsˈmɪtər/ noun [countable]

فرستنده رادیویی، دستگاه فرستنده، دهنی (تلفن)، انتقال دهنده، منتقل کننده، مخابره کننده، فرستنده، فرا فرست، علوم مهندسی: فرستنده، الکترونیک: دهنی، قانون فقه: راوی، روانشناسی: انتقال دهنده، علوم هوایی: فرستنده، علوم نظامی: انتقال دهنده

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر

Advanced Persian Dictionary

الکترونیک: راوی، فقهی: فرستنده، علوم مهندسی: فرستنده، هواپیمایی: فرستنده رادیویی، دستگاه فرستنده، انتقال دهنده، علوم نظامی: انتقال دهنده، روانشناسی: فرستند، دهنی، تلفن، : الکترونیک: انتقال دهنده، منتقل کننده، مخابره کننده، فرستنده، فرا فرست

[TahlilGaran] Persian Dictionary ▲

English Dictionary

trans‧mit‧ter /trænzˈmɪtə $ trænsˈmɪtər/ noun [countable]
[Word Family: noun: transmission, transmitter; verb: transmit]

1. equipment that sends out radio or television signals

2. formal someone or something that passes something on to another person or thing
transmitter of

What is the main transmitter of the virus?

[TahlilGaran] Dictionary of Contemporary English ▲

Collocations

transmitter
noun
ADJ. radar, radio, television/TV | voice They discovered voice transmitters hidden in the wall.
FM, long-wave, medium-wave, short-wave, VHF | low-power, powerful | ground, hand-held, satellite
VERB + TRANSMITTER be equipped/fitted with
TRANSMITTER + VERB emit sth, send out sth The receiver picks up pulses emitted by the transmitter.

[TahlilGaran] Collocations Dictionary ▲