دیکشنری آنلاین تحلیلگران ( معنی فارسی abled )

abled

تلفظ آنلاین

abled adjective. ['eɪb(ǝ)ld]

توانایی داشتن، توانابودن، شایستگی داشتن، لایق بودن، مناسب بودن، آماده بودن، آرایش دادن، لباس پوشاندن، قوی کردن

توانا، لایق، آماده، بااستعداد، صلاحیت دار، قابل، مطیع، مناسب، دارای صلاحیت قانونی، پسوندی برای ساختن صفت به معنی دارای قدرت، شایسته

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر

به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.

See more results:

» abled
» abloom
» abluent
» ablush
» ablution

English Dictionary

abled adjective. ['eɪb(ǝ)ld] L20.
[Back-form. from DISABLED.]
Able-bodied, not disabled. Chiefly with preceding adverb, as differently: endowed with abilities in the manner specified (as a euphemistic substitute for disabled).

[TahlilGaran] English Dictionary ▲