accelerator ●●●●○
ac‧cel‧e‧ra‧tor /əkˈseləreɪtə $ -ər/ noun [countable]
پدال گاز
شتاب دهنده، شتابگر، تسریع کننده (در تیربار)، شتاباننده، تندکن، شتابنده، علوم مهندسی: تند کننده، الکترونیک: الکترد شتاب ده، عمران: ماده معینی که به بتن اضافه میشود تا مقاوم شدن بتن را در مراحل اولیه تسریع نماید. کلرور کلسیم تا دو درصد یکی از معمولترین این مواد است، شیمی: شتاب دهنده، روانشناسی: شتاب دهنده، زیست شناسی: شتابده، بازرگانی: سریع، علوم هوایی: شتاب دهنده، علوم نظامی: پدال گاز سرعت دهنده
شتاباننده، شتابنده، تسریع کننده، تندکن
▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼
Advanced Persian Dictionary الکترونیک: شتابدهنده، شتابده،
زیست شناسی: شتابگر، شتاب دهنده،
شیمی: شتاب دهنده، تند کننده،
علوم مهندسی: شتاب، شتابنده، سریع،
بازرگانی: شتاب دهنده،
هواپیمایی: تسریع کننده،
در تیربار :، پدال گاز سرعت دهنده،
علوم نظامی: ماده معینی که به بتن اضافه میشود تا مقاوم شدن بتن را در مراحل اولیه تسریع نماید. کلرور کلسیم تا دو درصد یکی از معمولترین این مواد است،
عمران: شتاب دهنده،
روانشناسی: الکترد شتاب ده،
الکترونیک: شتاب دهنده، شتاباننده، تندکن، شتابنده
کامپیوتر: شتاب دهنده
کامپیوتر: نرم افزارهایی که سرعت دانلود را افزایش می دهند
[TahlilGaran] Persian Dictionary ▲
English Dictionary ac‧cel‧e‧ra‧tor /əkˈseləreɪtə $ -ər/
noun [countable]1. the part of a car or other vehicle that you press with your foot to make it go faster
Synonym : gas pedal American English2. technical a large machine used to make extremely small pieces of
matter1(3) move at extremely high speeds
[TahlilGaran] Dictionary of Contemporary English ▲
Collocations accelerator noun VERB + ACCELERATOR depress, hit, press, put your foot (down) on, step on She put her foot on the accelerator and we sped through the traffic lights.
take your foot off ACCELERATOR + NOUN pedal [TahlilGaran] Collocations Dictionary ▲