دیکشنری آنلاین تحلیلگران ( معنی فارسی bedrid )

bedrid

bedrid noun & adjective. ['bɛdrɪd] arch.

بستری، بیمار، علیل

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر

به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.

See more results:

» bedrid
» bedridden
» bedrock
» bedroll
» bedroom

English Dictionary

bedrid noun & adjective. ['bɛdrɪd] arch.
[Old English bedreda, -rida, formed as BED noun + short base of RIDE verb.]
A. noun. A bedridden person. OE-ME.
b. adjective. = BEDRIDDEN. OE.

[TahlilGaran] English Dictionary ▲