binder

تلفظ آنلاین

binder /ˈbaɪndə $ -ər/ noun

ماشین خرمن کوب، ماده چسباننده، چسب، بست مایه، چسبان، مواد چسبنده، کلاسور پرونده، پوشه پرونده، (بافندگی) اهرم جعبه ماکو، الیاف پشم که به هم پیوسته ونخ پشم را تشکیل می دهد، شکم بند زنان (پس از وضع حمل)، رسید بیعانه، صاحف، بند، مهندسی: چسب، مهندسی: چسب، عمران: ذرات خاک رسی که جهت چسبندگی به شن و ماسه اضافه می شود، معماری: چسب مایه، شیمی: رنگپایه، ورزش: نوعی واکس اسکی، نظامی: صحاف
ارسال ایمیل

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.
binder /ˈbaɪndə $ -ər/ noun

1. [countable] a removable cover for holding loose sheets of paper, magazines etc ⇒ ring binder

2. [countable] a person or machine that fastens the parts of a book together

3. [uncountable and countable] a substance that makes things stick together

4. [countable] American English an agreement in which you pay money to show that you intend to buy a property

[TahlilGaran] Dictionary of Contemporary English


TahlilGaran Online Dictionary ver 19.0
All rights reserved, Copyright © Alireza Motamed 2001-2025.