blindingly

تلفظ آنلاین

blindingly /ˈblaɪndɪŋli/ adverb

blinding :
خرده سنگپاشی، پر کردن چشمه ها، کور کردن (در چاهها)، کورکننده، صافکاری، عمران: صیقل کاری ساختمان، معماری: کور کردن، نظامی: کور کردن
ارسال ایمیل

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.
blindingly /ˈblaɪndɪŋli/ adverb
very or extremely:
It was blindingly obvious that Max wasn’t interested.

[TahlilGaran] Dictionary of Contemporary English


TahlilGaran Online Dictionary ver 19.0
All rights reserved, Copyright © Alireza Motamed 2001-2025.