blowed

blow :
فوت کردن، باد ورزیدن، دمیدن
جوشیدن، دمیدن هوا، وزش، نواختن، وزیدن، در اثر دمیدن ایجاد صدا کردن، ترکیدن، هدر دادن موقعیت، پرتاب محکم توپ، ناتوانی در انداختن تمام میله های بولینگ با دو ضربه، ضربت، صدمه، مهندسی: گداختگی، حقوقی: ضربه، ورزش: ناتوانی به علت فشار مسابقه اتومبیلرانی یا نقص فنی، نظامی: دمیدن مکش هوا
ارسال ایمیل

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.
blowed (blōd)
v. Chiefly Southern & Upper Southern U.S.
Past tense and past participle of blow1.
adj. Nonstandard
Used in the phrase I'll be blowed to express amazement or confusion.

[TahlilGaran] American Dictionary


TahlilGaran Online Dictionary ver 19.0
All rights reserved, Copyright © Alireza Motamed 2001-2025.