bordering

تلفظ آنلاین

/'bɔ:dərıŋ/

border :
مرز، حاشیه
حاشیه دار کردن، لبه دار کردن، زه، کران، پشته خاکی، سرحد، کناره، خط مرزی، لبه گذاشتن، سجاف کردن، حاشیه گذاشتن، مجاور بودن، مهندسی: دوره، عمران: مرز، معماری: لبه، حقوقی: حریم، نظامی: حاشیه
ارسال ایمیل

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.
bordering
[adjective]
Synonyms: adjacent, abutting, adjoining, approximal, conterminous, contiguous, juxtaposed, touching

[TahlilGaran] English Synonym Dictionary


TahlilGaran Online Dictionary ver 19.0
All rights reserved, Copyright © Alireza Motamed 2001-2025.