branched

تلفظ آنلاین

branched adjective. [brɑ:n(t)ʃt]

branch :
شاخه؛ شعبه
تقسیم، رسته، دایره، شاخ، فرع، رشته، بخش، شاخه درآوردن، شاخه شاخه شدن، انشعاب، منشعب شدن، گل و بوته انداختن، مشتق شدن، جوانه زدن، به راه جدیدی رفتن، مهندسی: ساقه، کامپیوتر: انشعاب، عمران: شعبه، حقوقی: شعبه، روانشناسی: شاخه، بازرگانی: شعبه زدن، رشته، علوم هوایی: در مدارات الکتریکی قسمتی از یک شبکه متشکل از یک یا چند المنت دو ترمینالی که به صورت سری به یکدیگر متصل شده اند، نظامی: قسمت
ارسال ایمیل

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.
branched adjective. [brɑ:n(t)ʃt] LME.
[from BRANCH noun, verb: see -ED2, -ED1.]
1. Having branches (of a specified kind or number). LME.

2. Embroidered, chased, etc., with figured work. E16.

[TahlilGaran] English Dictionary


TahlilGaran Online Dictionary ver 19.0
All rights reserved, Copyright © Alireza Motamed 2001-2025.