brander

brander noun & verb. ['brandǝ] Scot. & north.

brand :
برند، علامت تجارتی
برچسب، داغ ودرفش، انگ، نیمسوز، آتشپاره، جور، جنس، نوع، مارک، علامت، رقم، لکه بدنامی، (درشعر) داغ کردن، داغ زدن، خاطرنشان کردن، لکه دار کردن، بازرگانی: عنوان تجارتی، علامت تجاری
ارسال ایمیل

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.
brander noun & verb. ['brandǝ] Scot. & north. LME.
[Alt. of BRANDIRON.]
A. noun. A gridiron. LME.
b. verb trans. & intrans. Cook on a gridiron; grill. L18.

brandering noun the covering of joists with battens for plastering M19.

[TahlilGaran] English Dictionary


TahlilGaran Online Dictionary ver 19.0
All rights reserved, Copyright © Alireza Motamed 2001-2025.