دیکشنری آنلاین تحلیلگران ( معنی فارسی brinded )

brinded

brinded adjective. ['brɪndɪd] arch. See also BRANDED.

خط خط، راه راه، لک لک

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر

به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.

See more results:

» brinded
» brindle
» brindled
» brine
» brine pan

English Dictionary

brinded adjective. ['brɪndɪd] arch. See also BRANDED. ME.
[Prob. of Scandinavian origin: cf. Old Norse brǫndóttr brindled, from brandr burning, and brandkrossóttr brindled, having a white cross on the forehead.]
= BRINDLED.

[TahlilGaran] English Dictionary ▲