دیکشنری آنلاین تحلیلگران ( معنی فارسی bruising )

bruising

bruis‧ing /ˈbruːzɪŋ/ noun [uncountable]
bruising adjective

bruise :

کبود کردن؛ کبودی

خون مردگی، کوبیدن، کبود کردن، زدن، ساییدن، کبود شدن، ضربت دیدن، کوفته شدن، کبودشدگی، تباره، ورزش: کوفتگی

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر

English Dictionary

bruising ^[1]
bruising ^[2]

I. bruis‧ing¹ /ˈbruːzɪŋ/ noun [uncountable]
purple or brown marks that you get on your skin where you have fallen, been hit etc
bruising to/on

She suffered severe bruising to her arms and legs.

[TahlilGaran] Dictionary of Contemporary English ▲

II. bruising² adjective
difficult and unpleasant, and leaving you feeling tired or emotionally harmed:

a bruising contest

[TahlilGaran] Dictionary of Contemporary English ▲