buzzed

تلفظ آنلاین

/bʌzd/

buzz :
به صدا در آمدن
وزوز کردن، ورور کردن، نامشخص حرف زدن، وزوز، ورور، شایعه، همهمه، آوازه، مهندسی: هوم کردن رادیو، علوم هوایی: نوسان پوسته یا ساختارهای دیگر با فرکانسی که قابل شنیدن باشد
ارسال ایمیل

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.
buzzed
[adjective]
Synonyms: intoxicated, boozy, canned, disguised, drunk, inebriated, lushed, muddled, pixilated, plastered

[TahlilGaran] English Synonym Dictionary


TahlilGaran Online Dictionary ver 19.0
All rights reserved, Copyright © Alireza Motamed 2001-2025.