دیکشنری آنلاین تحلیلگران ( معنی فارسی chiming )

chiming

تلفظ آنلاین

(موسیقی). سنج، ترتیب زنگهای موسیقی، سازیاموسیقی زنگی، صدای سنج ایجادکردن، ناقوس رابصدا درآوردن

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

See more results:

Synonyms & Related Words

chiming
[adjective]
Synonyms: harmonious, blending, consonant, harmonic, musical, symphonic, symphonious

[TahlilGaran] English Synonym Dictionary ▲