clutches

/'klʌtʃəz/

clutch :
کلاچ
تزویج یا پیوستن دو عضو متحرک، پیوست، چنگال، وضع دشوار، چنگ زدن، محکم گرفتن، مهندسی: تزویج، ورزش: سستی در مسابقه، علوم هوایی: کلاچ، نظامی: گیرپاژ کردن
ارسال ایمیل

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.
clutches
[plural noun]
power, claws, control, custody, grasp, grip, hands, keeping, possession, sway

[TahlilGaran] English Synonym Dictionary


TahlilGaran Online Dictionary ver 19.0
All rights reserved, Copyright © Alireza Motamed 2001-2025.