commonition

common :
رایج
عام، عمومی، معمولی، متعارفی، عادی، مشترک، اشتراکی، پیش پاافتاده، پست، عوامانه، مردم عوام، مشارکت کردن، مشاع بودن، مشترکا استفاده کردن، معماری: مشترک، حقوقی: مشترک، روانشناسی: مشترک
ارسال ایمیل

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.
commonition
[noun]
Synonyms: warning, admonition, caution, caveat, forewarning, monition

[TahlilGaran] English Synonym Dictionary


TahlilGaran Online Dictionary ver 19.0
All rights reserved, Copyright © Alireza Motamed 2001-2025.