conduit

تلفظ آنلاین

conduit /ˈkɒndjuət, ˈkɒndjuɪt, -dɪt $ ˈkɑːnduət/ noun [countable]

لوله برگمن، لوله سیم پوش، کانال لوله، لوله، مجرای سیم، مجرای آب، ابگذر، معبر، کانال، مجرا، مهندسی: مجرا، کامپیوتر: ناشر غیرانتفاعی نرم افزار آموزشی، مهندسی: لوله حفاظ، عمران: مجرا، زیست شناسی: رسانگاه، علوم هوایی: سیم پوش
ارسال ایمیل

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.
مهندسی: ناشر غیرانتفاعی نرم افزار آموزشی، کامپیوتر: رسانگاه، زیست شناسی: لوله برگمن، لوله سیم پوش، کانال لوله، ابگذر، مجرا، مهندسی: سیم پوش، هواپیمایی: مجرا، عمران: لوله حفاظ، مهندسی: لوله، مجرای سیم، مجرای آب، ابگذر، معبر، کانال، مجراناشر غیرانتفاعی نرم افزار آموزشی، کامپیوتر: رسانگاه، زیست شناسی: لوله برگمن، لوله سیم پوش، کانال لوله، ابگذر، مجرا، مهندسی: سیم پوش، هواپیمایی: مجرا، عمران: لوله حفاظ، مهندسی: لوله، مجرای سیم، مجرای آب، ابگذر، معبر، کانال، مجرا

[TahlilGaran] Persian Dictionary

conduit
[noun]
Synonyms: channel, aqueduct, canal, course, duct, watercourse, pipeline

[TahlilGaran] English Synonym Dictionary

conduit /ˈkɒndjuət, ˈkɒndjuɪt, -dɪt $ ˈkɑːnduət/ noun [countable]
[Date: 1300-1400; Language: Old French; Origin: Latin conductus; conduct1]

1. technical a pipe or passage through which water, gas, a set of electric wires etc passes

2. formal a connection between two things that allows people to pass ideas, news, money, weapons, drugs etc from one place to another
conduit for
Drug traffickers have used the country as a conduit for shipments to the U.S.

[TahlilGaran] Dictionary of Contemporary English


TahlilGaran Online Dictionary ver 19.0
All rights reserved, Copyright © Alireza Motamed 2001-2025.