دیکشنری آنلاین تحلیلگران ( معنی فارسی contingence )

contingence

تلفظ آنلاین

contingence noun. [kǝn'tɪndʒ(ǝ)ns]

رابطه، تماس (مانند زاویه تماس)

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر

به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.

See more results:

» contingence
» contingency
» contingency coefficient
» contingency cover
» contingency diagram

Synonyms & Related Words

contingence
[noun]
Synonyms: contact, touch

[TahlilGaran] English Synonym Dictionary ▲

English Dictionary

contingence noun. [kǝn'tɪndʒ(ǝ)ns] LME.
[formed as CONTINGENCY: see -ENCE.]
1. = CONTINGENCY 1, 5. Now rare. LME.

2. Touching, contact. M16.

3. Connection, affinity. M16-E17.

[TahlilGaran] English Dictionary ▲