convergence

تلفظ آنلاین

convergence noun. [kǝn'vǝ:dʒ(ǝ)ns]

انحراف، کجی شبکه، تقارب نصف النهارات کج کردن، همگرایی، تقارب، کامپیوتر: همگرائی، مهندسی: همگرایی، شیمی: همگرایی، روانشناسی: همگرایی، زیست شناسی: همگرایی، نجوم: همگرایی، علوم هوایی: همگرایی، نظامی: کجی
ارسال ایمیل

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.
مهندسی: همگرایی، کامپیوتر: همگرایی، زیست شناسی: همگرایی، شیمی: همگرایی، نجوم: همگرایی، هواپیمایی: انحراف، کجی شبکه، تقارب نصف النهارات کج کردن، کجی، نظامی: همگرایی، روانشناسی: همگرایی، مهندسی: همگرایی، تقاربهمگرایی، کامپیوتر: همگرایی، زیست شناسی: همگرایی، شیمی: همگرایی، نجوم: همگرایی، هواپیمایی: انحراف، کجی شبکه، تقارب نصف النهارات کج کردن، کجی، نظامی: همگرایی، روانشناسی: همگرایی، مهندسی: همگرایی، تقاربکامپیوتر: وضعیت و جهت تابش اشعه های الکترونی به صفحه

[TahlilGaran] Persian Dictionary

convergence noun
  1. [uncountable] the process of moving together from different directions and meeting; the point where this happens
    • ● The city was a natural point of convergence for river-based traffic.
    • convergence of A and B
      ● The diagram shows the convergence of two oceanic plates.
  2. [uncountable, countable] the process of becoming very similar or the same
    • convergence of A and B
      ● The convergence of mobile technology and the internet will continue to revolutionize the way businesses interact with consumers.
    • convergence between A and B
      ● convergences between birdsong and composed human music
  3. Antonym : divergence

[TahlilGaran] English Dictionary


TahlilGaran Online Dictionary ver 19.0
All rights reserved, Copyright © Alireza Motamed 2001-2025.