corrupted

تلفظ آنلاین

/kə'rʌptıd/

corrupt :
فاسد؛ فاسد کردن
تحریف شده، معیوب کردن، رشوه خوار، رشوه دادن، خراب کردن، مهندسی: فاسد شده، کامپیوتر: تغییر دادن یا خراب کردن اطلاعات چنانکه اعتبار آنها مشکوک باشد، حقوقی: مرتشی، نظامی: رشوه خواری
ارسال ایمیل

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.
corrupted
[adjective]
Synonyms: debased, debauched, depraved, perverted, vitiate, vitiated

[TahlilGaran] English Synonym Dictionary


TahlilGaran Online Dictionary ver 19.0
All rights reserved, Copyright © Alireza Motamed 2001-2025.