دیکشنری آنلاین تحلیلگران ( معنی فارسی cragged )

cragged

cragged adjective. ['kragɪd]

ناهموار، پرتگاه مانند، پرتگاه دار

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر

به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.

See more results:

» cragged
» craggedness
» cragginess
» craggy
» craic

Synonyms & Related Words

cragged
[adjective]
Synonyms: rough, asperous, craggy, harsh, jagged, rugged, scabrous, scraggy, uneven, unsmooth

[TahlilGaran] English Synonym Dictionary ▲

English Dictionary

cragged adjective. ['kragɪd] LME.
[from CRAG noun¹ + -ED².]
1. Rugged, rough. LME.

2. Formed into or having many crags. M16.

■ craggedness noun L16.

[TahlilGaran] English Dictionary ▲