drifter
drift‧er /ˈdrɪftə $ -ər/ noun [countable]
drift :کشیده شدن به ...، بدون برنامه مشخصی پیش رفتن
رانش، رانه، انحراف از سمتی، انحراف گلوله، انحراف مسیر، سمبه، توده باد آورده، جسم شناور، برف باد آورده، معنی، مقصود، جریان آهسته، جمع شدن، توده شدن، بی اراده کار کردن، بی مقصد رفتن، دستخوش پیشامد بودن، کامپیوتر: تغییر در خروجی یک مدار الکتریکی، معماری: یخرفت، شیمی: سوق، زیست شناسی: دریفت، ورزش: مانور اتومبیل در سر پیچ با لغزیدن به یک طرف، انحراف تیر بعلت وزش باد، علوم نظامی: میله سمبه
drifter[noun]Synonyms: wanderer, beachcomber, bum
(informal), hobo
(U.S.), itinerant, rolling stone, vagrant
[TahlilGaran] English Synonym Dictionary ▲
drift‧er /ˈdrɪftə $ -ər/
noun [countable]1. someone who is always moving from one job or place to another with no real purpose
2. a fishing boat that uses a floating net
[TahlilGaran] Dictionary of Contemporary English ▲