equilibration

تلفظ آنلاین

equilibration noun. [,i:kwɪlʌɪ'breɪʃ(ǝ)n, ɪ,kwɪlɪ-, i:-]

میزان کردن، تعادل جویی (در نظریه پیاژه)، موازنه، شیمی: متعادل کردن، روانشناسی: تعادل جویی
ارسال ایمیل

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.
equilibration noun. [,i:kwɪlʌɪ'breɪʃ(ǝ)n, ɪ,kwɪlɪ-, i:-] E17.
[Late Latin aequilibratio(n-), formed as EQUILIBRATE: see -ATION.]
The action of bringing into or keeping in equilibrium; the state of being in equilibrium. Foll. by to, with.

[TahlilGaran] English Dictionary


TahlilGaran Online Dictionary ver 19.0
All rights reserved, Copyright © Alireza Motamed 2001-2025.