experimented

تلفظ آنلاین

experimented ppl adjective. [ɪk'spɛrɪmɛntɪd, ɛk-] Now rare or obsolete.

experiment :
تجربه کردن
پژوهش، امتحان، عمل، تدبیر، آزمایش کردن، معماری: تجربه، شیمی: آزمایش، روانشناسی: آزمایش، زیست شناسی: آزمایش، بازرگانی: تجربه
ارسال ایمیل

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.
experimented ppl adjective. [ɪk'spɛrɪmɛntɪd, ɛk-] Now rare or obsolete. L15.
[from EXPERIMENT verb + -ED1.]
1. Experienced; versed or practised in a subject. L15.

2. Proved, tested, or known by experience or experiment; ascertained, authenticated. M16-E19.

3. = EXPERIENT adjective 2. L17-E19.

[TahlilGaran] English Dictionary


TahlilGaran Online Dictionary ver 19.0
All rights reserved, Copyright © Alireza Motamed 2001-2025.