facsimile
fac‧sim‧i‧le /fækˈsɪməli, fækˈsɪmɪli/ noun [countable]
فاکس، نمابرد، رونوشت گرفتن، عکس رادیویی، (fax) رونوشت عینی، رونوشت، گروار، کلیشه عین متن اصلی، علوم مهندسی: کپیه کردن، کامپیوتر: پست تصویری، الکترونیک: عکاسی رادیویی، قانون فقه: رونوشت مصدق، علوم نظامی: عکس تله فتو
الکترونیک: فاکس، رونوشت عینی، نمابرد، پست تصویری،
کامپیوتر: رونوشت گرفتن، کپیه کردن،
علوم مهندسی: رونوشت مصدق،
حقوق: عکس رادیویی، عکس تله فتو،
علوم نظامی: عکاسی رادیویی،
الکترونیک) fax (: رونوشت عینی، رونوشت، عین، گروار، کلیشه عین متن اصلیفاکس، رونوشت عینی، نمابرد، پست تصویری،
کامپیوتر: رونوشت گرفتن، کپیه کردن،
علوم مهندسی: رونوشت مصدق،
حقوق: عکس رادیویی، عکس تله فتو،
علوم نظامی: عکاسی رادیویی،
الکترونیک) fax (: رونوشت عینی، رونوشت، عین، گروار، کلیشه عین متن اصلی
[TahlilGaran] Persian Dictionary ▲
facsimile[noun]Synonyms: copy, carbon copy, duplicate, fax, photocopy, print, replica, reproduction, transcript
Contrasted words: archetype, model, original, pattern, prototype, standard
[TahlilGaran] English Synonym Dictionary ▲
fac‧sim‧i‧le /fækˈsɪməli, fækˈsɪmɪli/
noun [countable][
Date: 1500-1600;
Language: Latin;
Origin: fac simile 'make similar']
1. an exact copy of a picture, piece of writing etc
2. formal a
fax [TahlilGaran] Dictionary of Contemporary English ▲