filleting

تلفظ آنلاین

filleting noun. ['fɪlɪtɪŋ]

fillet :
فیله
ماهیچه، پشتبند، سربند، پیشانی بند، گیس بند، قیطان، نوار، آهن تنکه یا تسمه آهن، تذهیب کاری کردن، با لایه پرکردن، گچ بری، باریک ساختن، مهندسی: مغزی، عمران: پشت بند، معماری: مغزی، علوم هوایی: پر کننده
ارسال ایمیل

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.
filleting noun. ['fɪlɪtɪŋ] L16.
[from FILLET verb + -ING1.]
1. The action of FILLET verb; an instance of this. L16.

2. Binding tape, a piece of this; a band, a bandage. M17.

[TahlilGaran] English Dictionary


TahlilGaran Online Dictionary ver 19.0
All rights reserved, Copyright © Alireza Motamed 2001-2025.