دیکشنری آنلاین تحلیلگران ( معنی فارسی fimbriated )

fimbriated

fimbriated adjective. ['fɪmbrɪeɪtɪd]

ریشه دار، حاشیه دار

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر

به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.

See more results:

» fimbriated
» fimbriation
» fin
» fin de non recevoir
» fin de siecle

English Dictionary

fimbriated adjective. ['fɪmbrɪeɪtɪd] L15.
[formed as FIMBRIA + -ED¹.]
1. Heraldry. Of a charge: bordered with a narrow band or edge. L15.

2. Chiefly Botany & Zoology. Fringed, bordered with hairs or hairlike processes. L17.

[TahlilGaran] English Dictionary ▲